دیروزنزدیکای غروب دیدم
توخونه دارم دیونه میشم
زنگ زدم بعدمدت ها
یه بطری شراب خریدم
نصف بیشترشودرحدانفجارخوردم
بقدری بدنموریخت ب هم
شدم یه بخاری ....
بعدوسط این حجم ازفشار
دلم میخاس بایکی حرف بزنم
بین این همه ادم دلم رفت پیش
یه بنده خدایی خلاصه پیام داد
ک ای کاش نمیداد
حالموخراب ترکردورفت
هرچندمن روکسی حسابی باز
نمیکنم ولی دیشبی دیگ نوبربود
ادم تنهاباشه شرف داره ک بخاد
بایه عده حتی حرف بزنه....
نوشته شده توسط علیرضا در یکشنبه ۱۷ دی ۱۴۰۲ ساعت 10:41 موضوع | لینک ثابت
دلم داغونه...برچسب : نویسنده : delvapasy بازدید : 18